English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4687 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
immiscibility U حالت مخلوط نشدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immiscible U مخلوط نشدنی
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
incorrodible U خورده نشدنی سائیده نشدنی
unappeasable U اقناع نشدنی راضی نشدنی
incondensable U خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
insupressive U پامال نشدنی موقوف نشدنی
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
unfeasible <adj.> U نشدنی
inextricable U حل نشدنی
insoluble U حل نشدنی
impracticable <adj.> U نشدنی
insolvable U حل نشدنی
indiminishable U کم نشدنی
inductile U خم نشدنی
indissoluble U حل نشدنی
impractical U نشدنی
inexecutable <adj.> U نشدنی
impalpability U حس نشدنی
infeasible U نشدنی
irresolvable U حل نشدنی
irresoluble U اب نشدنی
indissoluble U اب نشدنی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
ineligible U شامل نشدنی
infintesimal U جزخرد نشدنی
incognizable U شناخته نشدنی
inburnt U پاک نشدنی
infrangible U خرد نشدنی
infusible U گداخته نشدنی
insatiability U اقناع نشدنی
incommutable U سبک نشدنی
indelible U پاک نشدنی
irresoluble U رها نشدنی ول
next to impossible U تقریبا نشدنی
never to be forgotten U فراموش نشدنی
never say die U رام نشدنی
irresuscitable U زنده نشدنی
illegibility U خوانده نشدنی
immiscible U امیخته نشدنی
impregnability U تسخیر نشدنی
impalpable U لمس نشدنی
imperforable U سوراخ نشدنی
impierceable U سوراخ نشدنی
implacability U نرم نشدنی
implacability U ارام نشدنی
incodensable U منقبض نشدنی
nonrecurring U تجدید نشدنی
unerring U اشتباه نشدنی
insolubility U حل نشدنی ناگذاری
insolubly U بطور حل نشدنی
insoluble U ماده حل نشدنی
insuppresible U موقوف نشدنی
quenchless U خاموش نشدنی
irrepressible U مطیع نشدنی
irrepressible U خوابانده نشدنی
imperceptible U دیده نشدنی
invictive U مغلوب نشدنی
irradicable U ریشه کن نشدنی
irrefragable U تسلیم نشدنی
irrelievable U رها نشدنی
irremovable U معزول نشدنی
of proof U سوراخ نشدنی
inapproachable U نزدیک نشدنی
inviolate U غصب نشدنی
tameless U رام نشدنی
inseparable U جدا نشدنی
indiscernible U دیده نشدنی
insatiate U سیر نشدنی
unmanageable U رام نشدنی
intractable U رام نشدنی
inexorable U نرم نشدنی
inexorable U تسلیم نشدنی
unrelenting U تسلیم نشدنی
ineradicable U ریشه کن نشدنی
ineradicable U قلع نشدنی
indefatigable U خسته نشدنی
indefinably U توصیف نشدنی
incorruptible U فاسد نشدنی
insurmountable U بر طرف نشدنی
indefectible U خراب نشدنی
indefeasible U الغاء نشدنی
indefeasibility U الغاء نشدنی
insatiably U سیر نشدنی
intractile U کشیده نشدنی
inconvincible U متقاعد نشدنی
invisible U دیده نشدنی
impracticable <adj.> U انجام نشدنی
inexecutable <adj.> U انجام نشدنی
unfeasible <adj.> U انجام نشدنی
invincible U مغلوب نشدنی
inconvincible U ملزم نشدنی
indeclinable U صرف نشدنی
imperishable U فاسد نشدنی
indefinable U توصیف نشدنی
unfailing U تمام نشدنی
unforgettable U فراموش نشدنی
indecomposable U فاسد نشدنی
insatiable U سیر نشدنی
irretractile U جمع نشدنی
inextinguishable U خاموش نشدنی
impracticable U اجراء نشدنی
unflappable U مایوس نشدنی
incompressible U فشرده نشدنی
indistributable U تقسیم نشدنی
an inflexible rod of iron U میل خم نشدنی
indocile U رام نشدنی
an impossible act U کار نشدنی
ineffaceable U پاک نشدنی
indomitable U رام نشدنی
unprintable U چاپ نشدنی
inexhaustibility U تهی نشدنی
inexecutable U اجرا نشدنی
non-starter U کار نشدنی
haunting U فراموش نشدنی
impenetrable U سوراخ نشدنی
impenetrable U داخل نشدنی
incalculable U شمرده نشدنی
inapplicable U اجرا نشدنی
non-starters U کار نشدنی
indigestive U هضم نشدنی
unequivocally U صریح اشتباه نشدنی
indelibility U پاک نشدنی بودن
inextinguishably U بطور خاموش نشدنی
impregnability U استواری ابستن نشدنی
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
indissoluble U منحل نشدنی ماندگار
impossible U امکان نا پذیر نشدنی
irreconcilable U جور نشدنی ناسازگار
incalculably U بطور شمرده نشدنی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
inseparably U بطور جدا نشدنی
unequivocal U صریح اشتباه نشدنی
inalienable U محروم نشدنی لایتجزا
ineffaceable U محو نشدنی ماندگار
intractably U بطور رام نشدنی
unmanagesble U رام نشدنی شرور
irredeemable U باز خرید نشدنی
infintesimal U کوچک خرد نشدنی
indomitably U بطور رام نشدنی
unrelenting U بیرحم نرم نشدنی
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
ireversible U دگرگون نشدنی بر نگشتنی
indelible U محو نشدنی ماندگار
insuppresible U نخواباندنی پامال نشدنی
nonperishable items U اقلام فاسد نشدنی
prohibited risk U خطر بیمه نشدنی
indelibly U بطور پاک نشدنی
ineffaceably U بطور پاک نشدنی
nonerasable storage U انباره پاک نشدنی
nonerasable storage U حافظه پاک نشدنی
irremovable U برداشته نشدنی ثابت
irreducible U ناکاستنی ساده نشدنی
noninterchanging states U حالتهای تعویض نشدنی
indissolubly U بطور منحل نشدنی
irreclaimable U بازیافت نکردنی درست نشدنی
interminable U تمام نشدنی بسیار دراز
infeasible U غیر عملی اجراء نشدنی
inexhaustible U پایان نا پذیر تهی نشدنی
weatherproof U خراب نشدنی در اثر هوا
incompressible U فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
nonexpendable U غیر استهلاکی مصرف نشدنی
drainless U پایان ناپذیر تمام نشدنی
unbeatable U شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
inexcitable U دیر غضب تهیج نشدنی
impossibility U عدم امکان کار نشدنی
indestructible U از میان نرفتنی نابود نشدنی
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com